توسط افشین بردیا
| جمعه یکم شهریور ۱۳۹۲ | 16:11
............................................
میانه ی تابوت و ساعت
دروازه ای هست
قرن هاست با سرخوشان در آستای ِدروازه چشم به انتظارم
قرن هاست در میانِ کتاب های ِعدم به خواب رفته ام
چاره ای نیست، من دیگر با مردگان شراب نوشیده ام
کنون
فقط باید به آن سوی دروازه چشم دوخت.....
.................................... دلاور رحیمی ....................... ترجمه: عباس محمودی
ایمیل زیر برای تماس با مدیر وبلاگ و یا ارسال شعر: